تیم امید یکی از مهجورترین تیم های تمام تاریخ فوتبال ایران است؛ تیمی ناکام همانند تیم بزرگسالان فوتبال ایران که در آسیا نمی درخشد و به المپیک راه پیدا نمی کند. شرایط تاسف بار تیم امید ما، نشان می دهد فوتبال پایه، چه وضعیت بغرنجی دارد.

هر چه هست اینکه فدراسیون فوتبال در شرایط فعلی، مجید جلالی را به عنوان رئیس کمیته فنی منصوب کرد تا سرمربی و تئوریسین این سال ها که ارتباط خوبی با چهره های فوتبال کشور دارد، مسولیت انتخاب سرمربی جدید تیم امید را بر عهده بگیرد. از مزیت های حضور مجید جلالی در فدراسیون فوتبال این است که قرار نیست در دقیقه ۹۰ برای تیم امید ایران تصمیم بگیرند؛ افراد غیرمتخصص و ناآشنا با فضای فوتبال هم در این زمینه نظر نمی دهند. به همین دلیل جلالی فرصت سوزی نکرده و برای انتخاب سرمربی تیم امید سراغ یحیی گل محمدی رفته است.

جلالی مدعی است در نخستین مذاکرات صورت گرفته و البته با بحث های زیاد، گل محمدی قانع شده که سرمربی تیم امید ایران شود؛ خبری که از سوی یحیی هنوز تایید نشده و حتی نیمچه واکنشی هم از سوی او مشاهده نمی شود. بی تردید در انجام این کار، گره ای وجود دارد که بر ما پوشیده است اما احتمالا جلالی به گل محمدی حق می دهد که در این باره، دست به عصا و محتاط عمل کند. یحیی نمی تواند همین ابتدای کار رسما اعلام کند سرمربی تیم امید خواهد شد؛ چرا که این تیم یکی از مظلوم ترین تیم های تاریخ است و یگانه مشکلش فقط انتخاب سرمربی نبوده و نیست.

مسائل و موارد فراوانی وجود دارد که یحیی را ملزم می کند از مدیران فدراسیون فوتبال بخواهد آینده کاری او را برایش تشریح کنند؛ فدراسیون برای این تیم چه برنامه ای دارد؟ پشتیبانی امیدهای فوتبال ایران چگونه انجام می شود؟ ماجرای سربازها و این معضل همیشگی، چگونه حل و فصل می شود؟ وضعیت همکاری باشگاه های با سرمربی تیم امید چگونه است؟ اردوها و بازی های تدارکاتی به چه صورت برنامه ریزی می شوند و در نهایت اینکه، قرار است این تیم برای بازی های آسیایی و المپیک بعدی، چطور و با چه امکاناتی آماده شود؟

حالا حتی اگر فرض کنیم یحیی گل محمدی به پیشنهاد مجید جلالی قطعا پاسخ مثبت دهد، این فقط آغاز یک راه پر پیچ و خم است. هم جلالی و هم گل محمدی می دانند در این بازی پرمخاطره، در نهایت یک نفر با تکرار نتایج ۵۰ سال گذشته، قربانی خواهد شد؛ او کسی نیست به جز سرمربی تیم امید و دلیل تعلل یحیی برای جواب نهایی نیز همین است که هست…